کاش در دهکده عشق فراوانی بود ،
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود ،
کاش گاه اگر کمی لطف به هم میکردیم ،
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود ،
کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب ،
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود ،
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر ،
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود ،
کاش دنیای دل ما شبی از این شبها ،
غرق هر چیز که میخواهی و میدانی بود ،
تو گر شمعی منم پرانه هستم ،
تو گر آفتابی منم آفتاب پرستم ،
تو بارانی منم باران پرستم ،
تودریایی من امواج تو هستم ،
اگرروزی بپرسی باز گویم ،
تو من هستی و من نقش تو هستم ،
چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم ،
خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم ،
شیشه ها شکستنیست زندگی گذشتنیست ،
این فقط محبت است که همیشه ماندنیست ،
نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت ،
تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی ،